بی بال پریدن..
|
روی پنجره می نویسد صبح وخورشید از لابه لای ب طلوع می کند و رنگین کمانی میسازد به بزرگی شهر . . . . وتا شب هنگام که شیشه کدر می شود از جای انگشتان تماشا چیان دنیا، زندگی جاریست. حال دیگر شب است و آبی نفتی اش آنقدر زیاد که ستاره های شیطون سیزدهم حتی از پشت شیشه کدر هم خودنمایی می کنند. . . . از این به بعد ثانیه ها یکی یکی سرعتشان را زیاد می کنند وشیشه را آماده ی شبنم های سحر گاه بهار!! تا تو یکبار دیگر بنویسی صبح وخورشید طلوع کند....
پینوشت:خداوندا!صبح چهاردهم را نیز زودتر بنویسید روی پنجره.دلتگی من از آن رنگین کمان هم بزرگتر است... [ یکشنبه 91/1/13 ] [ 8:42 صبح ] [ نقل و نبات ]
[ نظر ]
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |